چشمهایت متن تئاتر شرقی غمگین دکلمه مانی معظمی
چشمهایت متن تئاتر شرقی غمگین دکلمه مانی معظمی
حالا من باید برای چشمهایت “و ان یکاد” بخوانم: “وَ یَقولونَ اِنَّهُ لَمَجنون” مجنون منم این روزها. در میانِ میان وعده های جنون.
“وَ ما هُوَ اِلّا ذکرُ لِلعالَمین” مجنونم! مرا وعده دیداری بده در یک صبح به بوسیدن دستهات.
حالا من در خانه راه میروم و هوایی که تو جا گذاشتی را نفس میکشم. آخر کجا روم که یادت نباشد و یادت نیایم؟!
یادته چه ذوقی میکردم وقتی موهاتو میبافتم؟ دل گره زده بودم به انتهای بافتهی موهات، به سر برگردوندنت،
الان دیگه حتی دلش رو ندارم بهش فکر کنم.
چه قدر دلم میخواست زندگی کنیم نشد…
متن تئاتر شرقی غمگین
دکلمه مانی معظمی
دانلود دکلمه
دانلود کلیپ دکلمه
بیشتر بخوانید
صبح آمد شاعر دکتر نادر مسلمی دکلمه ماهور
قاصدک شاعر مهدی اخوان ثالث دکلمه مهری خوبان
سرخی چشم ترم شاعر مجید محمدی دکلمه مریم اکرامی
روز قشنگ نویسنده نرگس صرافیان دکلمه نازنین قدم پور
عشق نویسنده مژگان بختیاری دکلماتورها کیهان غیاثی و مژگان بختیاری