غزل عاشقانه دکلمه و شعر فاطمه حبیبی

غزل عاشقانه دکلمه و شعر فاطمه حبیبی

غزل عاشقانه دکلمه و شعر فاطمه حبیبی

غزل عاشقانه دکلمه و شعر فاطمه حبیبی

یک شب بگیر از من امانم را
با بوسه بشکن استخوانم را
وقتی که در زندان تو باشم
تسلیم خواهم کرد جانم را

این روزها بارانی وسرد است
لبخندهامان راوی درد است
دنیا بدون تو چه نامرد است
برگرد و برگردان توانم را

از روز اول سهم مان غم بود
تقدیر گفته سهم تان کم بود
تا جرعه ای دیگر طلب کردم
لبریز کرده استکانم را

من از خداجز تو نمیخواهم
چیز زیادی که نمیخواهم
میخواستم مال خودم باشی
تا زندگی بخشی جهانم را

در کهکشان چشمهای من
جز تو نبوده هیچ خورشیدی
یک بار تابیدی و بعد از آن
تسخیر کردی آسمانم را

هر ثانیه با یاد تو مستم
دیوانه ی چشمان تو هستم
میخندی و با خنده های تو
گم‌ می کنم وقت و زمانم را

از چشمهایت عشق میجوشد
وقتی برایت شعر میخوانم
در هر هجا میخواستی بی شک
آرامش روح و روانم را

تا آمدم از عشق بنویسم
رعدی زد و چشمان من بارید
فریاد شعرم در گلو خشکید
با دست خود بستم دهانم را

یک داستان بی سرانجامم
از ابتداتا انتها تشویش
اسم کتابم را نمیگویم
تا تو نخوانی داستانم را

دکلمه و شعر فاطمه حبیبی (مهریاس)

میکس احمد ترکاشوند

 

دانلود دکلمه صوتی

 

دانلود دکلمه تصویری

بیشتر بخوانید

شکر خنده شاعر علی جوکار دکلمه میترا صیادی
مرگ عشق شاعر حمید مصدق دکلمه زهرا میرزایی
بازمانده نویسنده نيكى فيروزكوهی دکلمه فریبا عطاریان
ذهن پریشان شاعر افسون آقاپور دکلمه سعید مظلومی
تبعیدی ایران زمین شاعر مهناز مهنی دکلمه نیلوفر مظاهری

deklame

مدیر سایت های دکلمه . آوای مستان . بلاگ شاعران و عشق زیبا

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *