خسته ام دکلمه و شعر مه زاد رازی

خسته ام دکلمه و شعر مه زاد رازی

خسته ام دکلمه و شعر مه زاد رازی

خسته ام دکلمه و شعر مه زاد رازی

خسته ام .. خسته تر از آنچه که می پنداری
.
خسته از ” رفتنم ” این حادثه ی تکراری

پشت پایت عوض آب، من از کاسه ی چشم
.
اشک می ریزم عجب حال تاسف باری!
.
خوب من! دست تو خود حافظ من بود چطور
.
دلت آمد که مرا دست خدا بسپاری؟

کاش می شد که به جای چمدانت من را
.
موقع رفتنت از روی زمین برداری

آتشم می زنی و نیست دوای درد ِ
.
این دل سوخته در قوطی هیچ عطاری

داغ لب های تو از حافظه ی لب هایم
.
نرود تا نزنم پُک به لب سیگاری

هر کجا هم بروی یار تو هستم من باز
.
نرسد روزی عزیزم که تو جز من یاری

کاش می شد که بفهمی چه عذابی دارد
.
اینکه کابوس ببینی وسط بیداری…

دکلمه و شعر مه زاد رازی

موسیقی متن آرش کوچکان

 

دانلود دکلمه

 

دانلود دکلمه تصویری

بیشتر بخوانید

صفر عاشقی دکلمه و شعر وحید آریا همخوان یاس
پاييز بوی تو را می‌دهد دکلمه و شعر پویا جمشیدی
خواب مبهم شاعر مجید ترکابادی دکلمه علیرضا چولابی
خزان دانایی شاعر محمد پازوکی دکلمه علی اصغر معراجی

deklame

مدیر سایت های دکلمه . آوای مستان . بلاگ شاعران و عشق زیبا

۱ دیدگاه

  1. حسین سلمانی گفت:

    عالی بود
    میتونید اشعار اینجانب رو در سایت شعر نو بخونید
    به اسم حسین سلمانی کواری هنرکار شعر نو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *