فرهاد بی شیرین دکلمه و شعر علی صاحبکار

فرهاد بی شیرین دکلمه و شعر علی صاحبکار

فرهاد بی شیرین دکلمه و شعر علی صاحبکار

فرهاد بی شیرین دکلمه و شعر علی صاحبکار

شیرین قفس خاطره ات وا مانده
فرهاد تو در حفره ی کوه جا مانده

شیرین سخنم حرف بزن این دفعه ام
کبریت بکش بر سخن این صفحه ام

شیرین بنگر آتش بی دود شدم
بعد از تو و چشمان تو نابود شدم

شیرین بنشین دست و ترنج آوردم
معشوقه ی بی زحمت و رنج آوردم

فرهاد شدم تا سر بی جان باشم
در حسرت دیدار تو داغان باشم

فرهاد تو ام ایندفعه را گوش بکن
یک لحظه بمان بعد فراموش بکن

مجنون نشدم زور به فرهاد رسید
از صحبت تو سهم به من داد رسید

دیوانه تر از این دل من آیا هست؟
مقتول منم قاتل من آیا هست؟

گر بغض کنی دست به خنجر بزنم
آهی بکشی سیم به آخر بزنم

اخمو بشوی بند دلم پاره شده
فرهاد دلت بی سر و بیچاره شده

هیزم که شوی عشق فقط نمرود است
فرهاد شوی زندگی ات نابود است

بشکن قلم شعر نفس گیرم را
پایان بده بر این همه تحقیر را

شیرین بنگر عاشق تو پیر شده است
فرهاد دلت پیر و زمین گیر شده است

پیر از نفس ات باز جوان می گردد
این “باد صبا مشک فشان می گردد”

شیرین که شدی سیر نگاهم کردی
دیدی خبری نیست رهایم کردی

گفتی که بذار عشق به پایان برسد
ابر دل فرهاد به باران برسد

رفتی که به داغ تو بمیرد فرهاد
اصلا برود ایدز بگیرد فرهاد

پیراهن فرهاد گشادس به تنم
باید به خیالات خودم سر بزنم

شیرین تو ندیدی که چه با من کردی
آخر چه بلا ها به سرم آوردی

بیچاره شدم تاب نمی آوردی
با پول پدر مسخره ام میکردی

دیدند که بی وصل تو من میمیرم
من از پدر و مادر خود دلگیرم

فرهاد جدا مانده وطن را بنگر
این مرده ی بی قبر و کفن را بنگر

در شهر تو از پنجه به سر سوخته ام
لب بر لب و دندان به دهن دوخته ام

در قصه عاشقی اگر مرد منم
باید که در این دایره پرپر بزنم

اما اگر این مرد به جایی نرسد
فرهاد شبان به کدخدایی نرسد،

شیرین و شر و شوری او برگردد
یعنی ز غم دوری او برگردد ،

فرهااااااد اگر کوه مهیا بکند
شیرین که نباشد که دری وا بکند

این قصه و افسانه خراب است خراب
افسوس که این چشمه سراب است سراب

هرساز و نوا زدی رقصی کردم
نام تو به شعر آمد و….مکثی کردم

ای بر پدر جهان بی شیرینم
آی ننگ براین تعهد دیرینم

لعنت به همان دست که در دست تو است
لعنت به شرابی که فقط مست تو است

من در بغل خاطره ات می مانم
پرگارم و در دایره ات می مانم

میمیرم با یاد تو جان میگیرم
اینبار خودم جان خودم میگیرم

دکلمه و شعر علی صاحبکار

 

دانلود دکلمه صوتی فرهاد بی شیرین

 

دانلود دکلمه تصویری فرهاد بی شیرین

بیشتر بخوانید

غزل 46 حافظ دکلماتور شیدا نامور
عشق شاعر حسين منزوی دکلمه لیلا صالح
بهار نویسنده فاطمه جوادی دکلمه مریم فاتح
یه تیکه زمین شاعر روزبه بمانی دکلمه هاتف مهرداد
یک ثانیه لبخند شاعر پرستش مددی دکلمه ایران شایگان

deklame

مدیر سایت های دکلمه . آوای مستان . بلاگ شاعران و عشق زیبا

مطالب مرتبط

۱ دیدگاه

  1. mahshad گفت:

    با کمی تغیر از استاد علیرضا آذر……
    لیلی تو بگو حرف بزن توبت توست بعد ار من و جان کندن من نوبت توست …….

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *