بانوی من شاعر نزار قبانی دکلمه محمدرضا کاکائی

بانوی من شاعر نزار قبانی دکلمه محمدرضا کاکائی
بانوی من شاعر نزار قبانی دکلمه محمدرضا کاکائی
عشقت اندوه را به من آموخت
و من قرنها در انتظارِ زنی بودم که اندوهگینم سازد!
زنی که میان بازوانش چونان گُنجشکی بگریم و
او تکه تکههایم را چون پارههای بلوری شکسته گِرد آوَرَد!
عشقت مرا به شهرِ اندوه بُرد! ـ بانوی من! ـ
و من از آن پیش تر هرگز به آن شهر نرفته بودم!
نمی دانستم اشکها کسی هستند
و انسان ـ بی اندوه ـ تنها سایه ای از انسان است!
عشقت به من آموخت که عشق، زمان را دگرگون میکند!
و آن هنگام که عاشق می شوم زمین از گردش باز میایستد!
عشقت بی دلیلی ها را به من آموخت!
شاعر نزار قبانی
دکلمه محمدرضا کاکائی
میکس محمد رئوفی
دانلود دکلمه
دانلود دکلمه تصویری
دکلمه های بیشتر
آغوش رویا شاعر علی جوکار دکلمه میترا صیادی
برگرد شاعر نسرين باقری دکلمه فرناز طباطبایی
نبض هستی نویسنده و گوینده کتایون جوان قهرمانلو
صحن شال تو شاعر مجید محبعلی دکلمه سایه بابایی
دکلمه های آوای مستان
دکلمه های فروغ فرخزاد
دکلمه های استاد فریدون مشیری
دیوان صوتی حافظ با صدای مدرس زاده