ساعت به وقت عاشقی شاعر هادی پورحسین دکلمه افسون غفائی
ساعت به وقت عاشقی شاعر هادی پورحسین دکلمه افسون غفائی
میخرم
حال خوشت را لیک ،
میدهم جان به پای غم تو . . .
نمیدانم ؛
به خنده ات بگریم
یا که محو غم چشمهایت شوم
تو راست میگویی صورتت میخندد ، لبخندت همیشگی ست
ولی باور کن من از کنار
خط لبهایت بغض را میبینم
که میچکد ، چکه چکه به روی
روزهای سرد و خاکستری گذشته ات
اصلا بیا یه کاری کنیم
مثلا من هی دورت
بگردم و بگردم و بگردم
و تو هی با چشمهایت
بخندی و بخندی و بخندی
یا که نه من به صورتم نقش
هزار هزار خاطره بزنم
و تو از چشمهایت
نقش هزار هزار اندوه را پاک کنی
افسونگر شبهای تنهاییم ؛
آنقدر عاشقانه هایم را ورق زدم
تا بالاخره به رد خنده ات رسیدم
درست در آخرین فصل از
دفتر کاهی زندگی نکبت بارم
لبخندی به صورت داشتی
زیبا ولی تلخ ،
همچون گلبرگهای زیبا و معطر
ولی خشک محمدی
لای برگهای دفترچه خاطراتم .
همزادم ؛
امروز و فرداها خواهند گذشت
مثل دیروزهای پشت سر
مثل لالایی های مادرت
مثل دست نوازشگر پدرم
مثل هزار راه نرفته من
و مثل هزار شادی نکرده تو . .
دختر اردی بهشت ؛
میگویم بیا تو لبخندت
را درون کوله پشتی ام آذوقه
راه های نرفته ام کن
و من در عوض عاشقانه هایم
را به پای تو میریزم
راستی زیبای من ؛
ساعت به وقت عاشقی ات چند ؟
شاعر هادی پورحسین
دکلمه افسون غفائی
میکس سمیر رستگار
دانلود دکلمه
دانلود دکلمه تصویری
بیشتر بخوانید
چیزی نگو دکلمه و شعر پریسا کشکولی
افسوس شاعر کوشا وفایی دکلمه آرمین حسینی
دلخور مشو شاعر داود همراز دکلمه راحله افسری
هر طرف شاعر سارا سلماسی دکلمه زهرا عوض پور