خورشید را بیاور دکلمه و شعر مسعود اسماعیلی

خورشید را بیاور دکلمه و شعر مسعود اسماعیلی

خورشید را بیاور دکلمه و شعر مسعود اسماعیلی

خورشید را بیاور دکلمه و شعر مسعود اسماعیلی

دیگر از مرز واژه ها نمی توان عبور کرد
اینجا پشت هر سنگ
شبحی خوابیده،
می ترسم ،
می ترسم از این روزنه های بی نور
کسی دستش به روسری خورشید نرسد
و ماه بیخبر از ستاره
به ضیافت ظلمت برود .

بس که پاهای قلم را
به استخوان کاغذ رسانیدم،
جرات فهم شعر در من مُرده است ،

تو خوب میدانی که من
همیشه از فهم ستاره با نور
سخن گفته ام ،و جوهر عشق را به
رگ های بی خون شب ریخته ام ،
ولی کسی از اولاد همین ادمیان
تلاشی نکرد
تا راز سر بسته بودن را بفهمد ،

ایا تو همان که من میخواهم را
می گویی؟؟

دکلمه و شعر مسعود اسماعیلی

 

دانلود دکلمه

 

دانلود دکلمه تصویری

دکلمه های بیشتر

چشمانت شعر و دکلمه وحید آریا و یاس
حیدر بابا شاعر شهریار دکلمه مریم طراوت
تقدیر شاعر عباس محقق دکلمه شیدا شهرزاد
نی نوازی شاعر کوروش نادرخانی دکلمه فریبا دادگر
خالی ام چون باغ بودا شاعر حسین منزوی دکلمه محسن محمدی

آوای مستان

دکلمه های فروغ فرخزاد
دکلمه های استاد فریدون مشیری
دیوان صوتی حافظ با صدای مدرس زاده

deklame

مدیر سایت های دکلمه . آوای مستان . بلاگ شاعران و عشق زیبا

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *