بدرود مهاجر شاعر علی جوکار دکلمه نیکو قمر

بدرود مهاجر شاعر علی جوکار دکلمه نیکو قمر

بدرود مهاجر شاعر علی جوکار دکلمه نیکو قمر

بدرود مهاجر شاعر علی جوکار دکلمه نیکو قمر

سکوتی به بلندای آسمان
بر پهنای دلت امپراطوری می کرد
در نگاهت موجی از بدرود فواره سان
لبخند می زد
واژه ای نیافتم که تورا
برای دل آشفته ی عاشقم
ماندگار کند
خواستم لب بگشایم
آهنگ رفتن کردی و پرگشودی ای پرنده ی مهاجر من
تا به خود آمدم
مرزهای دلبستگی مرا تا دالانهای
هجرت سرآسیمه درهم شکستی
از درونم ندایی آمد که فداکاری کنی و بمانی
نه اینکه گیسوانت را پریشان کنی و نمانی
آن هنگام که عشاق رقصان دست در دست داشتند
من در کنج خلوت خویش نشسته بودم
به عاشقانه هایی که برخاسته از عصاره ی وجودم بود می اندیشیدم
که برای دل مهاجر تو سروده بودم
خبر آمد که دوستی تورا به مهمانی دوباره ی قلبم دعوت کرد
تو به دعوت خندیدی و من سخت رنجیدم
شامم تا سحر اشک شدو گریستم
درتاریکی ناامیدی ام
دگر ندرخشیدی
دگر نرقصیدی
کاش در فروغ لرزان دلم می ماندی
ای رویای از هم گسسته ام
آیا نمی دانستی که من به نقاشی هایت دلبسته ام؟؟؟

دگر ندرخشیدی
دگرنماندی که راز دل با تو بگویم
دگر نماندی که لبخندزنان و گیسوافشان بدوی به سویم

نام شعر بدرود مهاجر 2

شاعر علی جوکار (آزاداندیش)

دکلمه نیکو قمر

میکس و تنظیم امید انصاری

معرفی اثر استاد سیروس ارسطونژاد و میترا قلعه پور

 

دانلود دکلمه صوتی

 

دانلود کلیپ دکلمه

بیشتر بخوانید

دریایی شاعر فروغ فرخزاد دکلمه ساناز دست غیبی
عاشق چشمت شدم دکلمه و شعر دکتر افشین یداللهی
خداحافظی تلخ شاعر فاضل نظری دکلمه مانی معظمی
دلشوره شاعر محمد عباسی مقدم دکلمه مریم فاتح اصل
به باغ همسفران شاعر سهراب سپهری دکلمه زهرا زمانی

deklame

مدیر سایت های دکلمه . آوای مستان . بلاگ شاعران و عشق زیبا

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *