شده که پرت شوی دکلمه و شعر امید یاسین

شده که پرت شوی دکلمه و شعر امید یاسین

شده که پرت شوی دکلمه و شعر امید یاسین

شده که پرت شوی دکلمه و شعر امید یاسین

(شده در سایهٔ خود حل بشوی تنهایی
نفست نشئه ی هر بوسهٔ سیگار شود؟
دود هی حلقه شود در نفس تهراانت
هرزگی زیر رگت تشنه ی اقراار شود؟)

شده در مسلخ زندان پر پرواز شوی؟
آسمان باشی وصد بال بدادت نرسد؟
غرق تصویر بپوسی تو دراعماق قفس
بوسه ای گَس و لبی کال بدادت نرسد

شده باچشم کسی دل به اسارت بدهی
در شب حبس ابد عشقِ بدادت نرسد؟
به ملاقات خودت هی بروی تنهاایی
بی نفس باشی و هی عشق بدادت نرسد؟

شده شیرین تو همخوابهٔ خسرو باشد
و تو فریاد دلت هی به صدایی نرسد؟
شده که تیشه به تنهایی خود کوبی هی
انعکاس غمت از درد به جایی نرسد؟

قایقی گم شده در طعنهٔ طوفان باشی
ناخدای دل تووو هی بخدایی نرسد؟
شده فریاد شوی کوه تورا گریه کند؟
بیستون خم شودو هوی به هایی نرسد

با قرااارِ دلمان ساعت تووو کوک نبود
شده هر ثانیه یک قرن که فرداا نرسد
چرخش عقربه وارونه و معکوس ببین
زُهلم خورده زمین تا به ثریااا نرسد

ریل ها در رگ ما سمت زمستان سقوط
سوتک گنگ دلم هی به قطااارت نرسد
عقربه گمشده در بزرخ غمگین زمااان
خواب ماندم که قرارم به قرارت نرسد؟

شده انجیل به یغمای مسیحت مؤمن
تن بی جان شده ات هی به صلیبی نرسد؟
زیر پلکت همه شب جان بکند آغوشی
حسرت فصل تو تا سرخی سیبی نرسد؟

در رگ خسته ی یک قصه شده گم بشوی؟
ایل غمگین شده ات هی به سرابی نرسد
شاخه انگور تووو با اره هم آغوش شده؟
تا دل خون شده ات هی به شرابی نرسد؟

شده باشد همه شب گرگ پدرخواندهٔ تو
توله ی بی پدرت هی به زمستان نرسد؟
استخوان سوزتر از واژهٔ تنهایی چیست
تو چنان دور شدی ماه به دندان نرسد

شده که ضرب شوی ضربدر هرچه عذاب
نه شراب و نه غزل هیچ بدادت نرسد؟
ضربدر قامت غم هیچ شود سهم دلت
هیچ در هیچ کسی هیچ بدادت نرسد؟

تشنه لب جان بدهی در بغل دریا هی
خُم میخانه ی خیااام به جامت نرسد؟
نامه ات را تو به ببندی به کبوتر گاهی
تیر می خواست دلم تا لب بامت نرسد

شده که شانه کنی هرشبه گیسوی غزل
بند بند قافیه‌ در شعر بدادت نرسد؟
به ردیف نگهی بند دلت پاره ولی
واژه در برزخ هر شعر بدادت نرسد؟

پشت هرپنجره راهی به فراسوی خودت
ریشه ی گم شده ات هی به بهاری نرسد
سره ی ناسره ات‌ مسخ کلاغان بشود
جوجهٔ فصل قفس هی به قناری نرسد

دود سیگار شود همدم خوب نفست
نفست جان بکند تا لب آهی نرسد؟
قمرت گم بشود در شب منظومهٔ درد
کوچه ها کور شود راه به راهی نرسد

شده دریا بشوی گوشه چشمان کسی
صخرهٔ گمشده ات هیچ به ساحل نرسد
پرتگاهی بشوی رج به رج از تاریکی
گرگ باران زده ماهش به تکامل نرسد

شده با سحر خودت تا ته عصیان بروی
نیل نفرین شده ات تا لب دریااا نرسد؟
عکس ما قاب به گوی همهٔ ساحره هاست
تا که درسینه ی ما عشق به معنا نرسد

شده در قهوه ای چشم پریشان کسی
قلب تو حل شود از شوق قرااری دیگر؟
عطر موهای پریشان شده در معرض باد
ببرد جان تووو را سمت بهاااری دیگر؟

شده که خون بچکد هرشبه ازقلب قلم
قافیه جااان بکند تا لب دیواان نرسد،
قطره ای اشک ببخشد بقلم چشمانم
شعر ناقص بخطِ نقطه ی پایان نرسد

وعده ی عشق تو باشد به جهانی دیگر
قول دادم که دلم راه تورا سد نشود،
آن قدر درد به ناقوس صدایم پیچید
که دو منظومه ی ما هیچ زهم رد نشود

کتاب دیوان دیوانگان

دکلمه , شعر , آهنگ و تنظیم امید یاسین

 

دانلود دکلمه صوتی

 

دانلود دکلمه انیمیشین

بیشتر بخوانید

عشق مجازی دکلمه و شعر علی تنها
کما نویسنده سارا‌ زمانی‌ فر دکلمه پرستو سرانجام
هفت سین و هفت آرزو شاعر مسلم خزایی دکلمه شیدا شهرزاد
مترسک نویسنده فاطمه وطن دوست دکلمه کتایون جوان قهرمانلو
هفت نامه برای مریم نویسنده هادی پورحسین دکلمه فارسی و ترکی صهبا کیهانی

deklame

مدیر سایت های دکلمه . آوای مستان . بلاگ شاعران و عشق زیبا

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *